یک سال با شاینای عزیزم
شاینا جان دختر عزیزم: تو این یکسالی که پا به این دنیا گذاشتی زندگی من و بابا مهدی خیلی تغییر کرد عزیزم.زندگی یه جور دیگه ای شد.زندگی معنا پیدا کرد. و من طعم شیرین مادر بودن رو چشیدم.فهمیدم که چند دقیقه دور از تو چقدر سخت و دیوونه کننده هست.واینکه شب ها نمیتونم اره هنوز هم نمیتونم تو رو از خودم جدا کنم. باید دست های کوچولوت رو تو دستم بگیرم موهات رو ناز کنم تا راحت خواب برم. این حرفا رو هیچ وقت نمیتونی درک کنی و بفهمی مگر زمانی که مادر بشی دختر نازنینم. خیلی دوست دارم عزیزم و به امید روزی که بتوبی وبلاگت رو بخونی
نویسنده :
مامان مژده
17:27